عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 233 | repair00 |
![]() |
0 | 189 | repair00 |
![]() |
0 | 188 | repair00 |
![]() |
2 | 544 | tehran_apartment |
![]() |
0 | 465 | metal1 |
![]() |
0 | 442 | metal1 |
![]() |
0 | 448 | metal1 |
![]() |
0 | 419 | arzdigital |
![]() |
0 | 412 | metal1 |
![]() |
0 | 416 | metal1 |
من را ببين!
نگاهم را بخوان...
مي دانم!
به دلم افتاده...
من را ، از هر طرف
که بخواني ام!
نامم بن بستيس، بر ديواري بلند
من ، سالهاست
دل بسته ام به طنابي،
که هروز لباس عشق، نم چشمانش
خيس ميکند!
و بر حيات خانه ي ، حياط زندگي اش پهن
مي کند!
به فال نيک گيرم...
برايـم،
به دروغ
پايت را ميکشي
وسط ، تمام بازي هاي کودکانه...
معـرکه ميگيري
و چه کودکـانه هربار
بيشتــر بـاور ميکنـم ،
لباسهاي خيست را،
من ته کوچه!
در انتظارت نشسته ام!
آسمان مال من است…
در شب شهر خیال…
زندگی مثل گل یاس پر از خاطره هاست
و تو شبگرد صمیمانه ی رویای منی
که شمیم نفست سایبان تن بی روح من است
تو بیا جاری شو
در شب شهر خیال…
که شمیم نفس سبز بهاران از توست
من در دورترین خاطره هابه نگاه تو…به چشمان نوازشگر تومحتاجم
گفتم که اگر نبینتت دلم از غصه می تپید
دیدم دلی برای تپیدن نمانده است
شب است ودر بدر کوچه های پر دردم
فقیر وخسته
به دنبال گم شده ام میگردم
اسیر ظلمتم
ای ماه پس کجا ماندی؟
من به اعتبار تو فانوس نیاوردم...