عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 233 | repair00 |
![]() |
0 | 189 | repair00 |
![]() |
0 | 188 | repair00 |
![]() |
2 | 544 | tehran_apartment |
![]() |
0 | 465 | metal1 |
![]() |
0 | 442 | metal1 |
![]() |
0 | 448 | metal1 |
![]() |
0 | 419 | arzdigital |
![]() |
0 | 412 | metal1 |
![]() |
0 | 416 | metal1 |
روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد.
او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.
قورباغه به او گفت:مرا از این تله آزاد کن سه آرزوی تو را برآورده کنم .
زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت: "متشکرم" ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛
گفتم که اگر نبینتت دلم از غصه می تپید
دیدم دلی برای تپیدن نمانده است
شب است ودر بدر کوچه های پر دردم
فقیر وخسته
به دنبال گم شده ام میگردم
اسیر ظلمتم
ای ماه پس کجا ماندی؟
من به اعتبار تو فانوس نیاوردم...