یـکـی بـایـد بـاشـد
یـکـی کـه ادم را صـدا کـنـد
بـه نـام کـوچـکـش صـدا کـنـد
یـک جـور کـه حـال ادم را خـوب کـنـد
یـک جـور کـه هـیـچ کـس دیـگـر بـلـد نـبـاشـد
یـکـی بـایـد ادم را بــلــد بـاشـد...

مطالب مرتبط:

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

پنچره را باز کن بانو...
هوا پر از من و توست !

من و تو کـﮧ بدون هیچ ترسے راه میرویم...
حالا بگذار همه ما را ببینند!

من این هوا را تنها با تو دوست دارم
بی تو،
هیچ چیز این دنیا را جدے نمیگیرم...!!!

مطالب مرتبط:

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

هیچ چیز لِــذَّتـ بَـخـشــ تَـر اَز ایـטּ نـیـستـ 

ڪـہ یِڪ نَــفَــر [اِحـسـآسِــتــ] رو بِـفَـهــمـہ

بِدوטּ اینڪـہ بِخوآے بـہ زور بِهِشــ حالے ڪُنے !

مطالب مرتبط:

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

چه کسی میگوید گرانی شده است . . .
دوره ی ارزانیست . . .
دل ربودن ارزان . . .دل شکستن ارزان . . .
دوستی ها ارزان . . .دشمنی ها ارزان . . .شرافتها ارزان . . .
تن عریان ارزان . . .
آبرو قیمت یک تکه ی نان . . .
دروغ از همه چی ارزانتر . .
قیمته عشق چقدر کم شده . . .کمتر از قیمت آب روان . . .
و چه تخفیف بزرگی خورده قیمتِ هر انسان . . .

مطالب مرتبط:

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

     به شراب دیدگانت كه از آن همیشه مستم،
                                              گل من ترا نه اكنون همه عمر میپرستم !!

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

تڪیـﮧ گـآهَم بآش !

میخـوآهَم سَنگـینی نِگـآه ایـن مَرבمِ حَسـوב شَهـر رـآ

تـو هـَم حـِس کنـی

ایـن مَرבم نمیتَـوآننـَב ببیننَـב...

בست هآیِمـآن تـآ این اَنـدآزه بِہم می آینـב !

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

سیگار بکش ؛
مست کن؛
بغض کن ؛
گریه کن ؛
دق کن !
ولی …
با آدم بی ارزش درد و دل نکن …

مطالب مرتبط:

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

به كسی كه دوستش داری اعتماد كن تا شیرینی این دوست داشتن دو چندان شود.

نگاههای شكاك و مرموز بی اعتمادی را می پروراند

و گل های لطیف دوستی را پر پر می كند.

مطالب مرتبط:

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

یکــــــــــــــ دقیقه سکوتــــــــــــ !

بخــاطـــــــــــرِ تمــامِ آرزوهایــــی کــه در حـــدِ یکـــــ فکـــر مانـــدنــد

بخاطـــــرِ شبـــــــ هایـــی که با انـــدوه سپری كـــردیـــم

بخاطـــرِ قلبـــی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم لِه شــــد

به خاطــــرِ چشمانـــی که همیشه بارانی ماندنــــد

یكــــــــــــــ دقیقــه سكوتـــــــــــ !

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

بعضـیام هستـن که باهاتن
ولی همیشـه بـا کَسـای دیگـه هَم گـرم میگیرن
کـه اگـه با تـو بـه بـُن بَست خوردن
خیالشون راحت باشـه کـه کوچـه بعدی یکی منتظرشون هست
تـــو قانونِ رفاقـــت بـه اینــا میگــن {لاشـــــــی }

مطالب مرتبط:

خـدایـا کورش کن !!!
آن یاد تـــرا
صدایی می شنوم که تویی...
گفت : בوستت בارم
شاید عاشقت بودم،روزی .....!

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

آموخته ام که خداعشق است
وعشق تنهاخداست
آموخته ام که وقتی ناامیدمی شوم
خداباتمام عظمتش
عاشقانه انتظارمی کشد دوباره به رحمت او امیدوارشوم
آموخته ام اگرتاکنون به آنچه خواستم نرسیدم
خدابرایم بهترش رادرنظرگرفته
آموخته ام که زندگی دشواراست
ولی من ازاوسخت ترم...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

لاف میزدم که فراموشت خواهم کرد!

کجایی که ببینی این روزها توبه ی من ازگرگ هاهم مرگ تراست...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

یه وقتایی...

نمیشه دست از دوست داشتن یکی برداشت....!

حتی وقتیکه ازش دلخوری....

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

این همه واژه و من از سکوت لبریزم
انگار کابوس این روزهای خاکستری سایه انداخته به خیال من...

حوالی این ساعت های بارانی جای زیادی برای رفتن ندارم
غیر از آغوش تو ؛ یـــــا

کوچه پس کوچه های این شهر غریب...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

جملات عاشقانه باعکس

چــہ قــــــــدر دوســـــت داشـــــتم 

تــــــمام دلتنـــــــگے ايـــــن روزهـــــا را

با كـــــسے تقســـــــيم مـــــے كـــــردم 

ويــا كســـــے بـــــود

بـــراے گـــوش دادن

و درد دل كــردن بمـــــانـــــد

كـــــه آنقـــــدرفاصلــــــہ زيـــــاد شـــــده

كـــــه هـــــر چــــــہ فـــــريـــــاد ميـــــزنمـــــ 

گويــا صــــــــدايم را

نــــــہ

"تــــــــو" ميشـــــنوے

و نـــــہ

هيـــــچ كـــــســـــہ ديگه

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

من …

دلهره هایم تمامی ندارند

نفس هایم کوتاه شده اند

دست هایم می لرزند

و قدم هایم کندتر

من بی تابم برای گم کرده ام ….

نمی دانم در کدامین دیار آرامش را گم کردم …

شاید آن چشم های آلوده، آرامش را از من ربودند ….

هرچه که بود زندگی را سخت کرد

من به رهگذران جاده آرامش می گویم :

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

خیابان

شعر بلندی ست

وقتی من با قدم های تو قدم می زنم!

و شب

یکباره یکپارچه می شود،

از خواب هایی که تو را به من می رسانند

وقتی

من با چشم های تو چشم می بندم!

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

هَـمیشـه بـآیــد کـسی باشـــد

که مــَعنی ســـــه نقطـه ی انتهـــای جملـه‌هآیتـــ را بفهمـــد

تا بُغض‌هآیتـــ را قبلــ از لرزیــدن چانـه اتـــ بفهمـــد

که وقتی صدایتـــ لرزیـــد بفهمـــد

که اگــ ـر ســکوتــــــــــــــ کـردی، بفهمـــــــــــد

که اگــ ـر بهانـه‌گیــــر شــدی بفهمـــد

کـسی بـآشــد...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

عجبــــ وفـــایـــی دآرد این دلتنگــــی…!
تنهـــــاش که میـــذآریـــی میــری تو جمـــع و کلّی میگـــی و میخنــــدی…
بعد کـــه از همه جـــدآ شدی از کـُنـــج تآریکـــی میآد بیرون
می ایستـــه بغـــل دستــتــــ …
دســتـــ گرمشـــو میذاره رو شونتــــ
بر میگـــرده در گوشــتـــ میگـــه:
خـــوبــی رفیـــق؟؟!!
بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ …

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

دیکته روزگار نبودنت را برایم تکرار می کند

و نمره من ،  باز می شود صفر!!!

هنوز نبودنت را یاد نگرفته ام....

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

باز وقت سحر است؛
          روشني با من و تو
                  مانده ايم تا دم صبح
از صدای گل سرخ، قلبهامان زخمی، دیده هامان گریان، چهره ها بی لبخند
لیک، فردا چو رسد
         بزند خنجر نور، بشکافد دل شب
وغم از سینه غمناک به گرمی امید، رخت بربندد و باز

روشنی و من و تو...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

من

قدم به قدم فدایت می شوم

تو باشی

از لحظه های دلتنگی جلو می زنم

به تمام درهای بسته دهن کجی می کنم

به بن بست ها

به خیابان هایی همه با یک نام …

دوست دارم تو باشی و من

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

فــرامـوشــتـــ ­ـــــ کـردم

دیـگـر پـشـتـــــ هـیـچ پـنـجـره ای در انـتـظـارتـــــ ­ـــ نـیـسـتـم

فـقـط شـایـد بـعـدهـا بـا لـبـخـنـدی تـلـخ
یـادتــــــــ کـنـم . . .

........................................................................................

چیزهای کوچک:

در دلم آتشی به راه انداخته ای که جز با بودنت خاموش نمی شود...فراموشت کردم فقط برای قول زدن خودم بود

تو فراموش نمی شوی ! لعنت به بی تو بودن!!!       لعنت به بی تو بودن!!!

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد